سعودیها کودتای ششم در قطر را بعید ندانستند
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۲۲۷۹۳
صراط: یک روزنامه سعودی در پی بالاگرفتن تنش میان ریاض و دوحه، قطر را به کودتا تهدید کرد و نوشت که خاندان حاکم بر این کشور از امیر آن اعلام برائت کرده و وقوع کودتا بعید نیست.
به گزارش فارس، درگیری و کشمکش میان عربستان سعودی و قطر این روزها بسیار بالا گرفته و از حد توهین گذشته و به حد تهدید رسیده است.
روزنامه سعودی «الریاض» در گزارشی تحت عنوان «5 کودتا در 46 سال.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزنامه سعودی نوشت که «خانواده آل ثانی -حاکمان اصلی قطر و پسر عموهای تمیم- از دستورات (امیر بی فکرشان) اعلام برائت کردند» و این مسئله به خاطر کاریکاتورهای موهنی بود که شبکه الجزیره پخش کرد».
به گفته الریاض، خاندان آل ثانی با ارسال نامهای به «سلمان بن عبدالعزیز» شاه عربستان از این مسئله عذرخواهی و از خاندان حاکم بر قطر اعلام برائت کرده است.
طبق ادعای الریاض، خاندان آل ثانی در این نامه گفته: «رد سیاستهای تمیم، حاکم قطر، از سوی خانواده قابل کتمان نیست و پیش ازاینکه به خاطر اقدامات تمیم بن حمد، کشتی خانواده غرق شود، [اعضای خانواده] از این سیاستها اعلام برائت و از سیاستهای تمیم در قبال کشورهای [عربی حاشیه] خلیج [فارس] نیز ابراز خشم میکنند».
در پی انتشار سخنانی منسوب به امیر قطر که دو روز بعد از سفر ترامپ به عربستان و جلسه با شماری از سران کشورهای عربی و اسلامی بیان شد و تمیم بن حمد با تأکید بر ضرورت اجتناب از تشدید درگیری با ایران، حزبالله و حماس را جنبشهای مقاومت خوانده بود، روابط عربستان و قطر دچار تنش شدید شده است.
روزنامه الریاض در تهدیدی آشکار به براندازی در قطر، نوشته که این نامهی خانواده آل ثانی بیانگر عمق شکاف در میان حکام قطر است و آنان نیز اعلام کردهاند که از سیاستهای تمیم خسته شدهاند و احتمال دارد که کودتای جدیدی در حکومت قطر صورت گیرد و در جریان آن حکومت به خانواده اصلی حاکم بازگردد.
این روزنامه در ادامه می نویسد، این مسئله بیانگر حالت تنش میان اعضای خانواده آل ثانی به خاطر سیاستهای تمیم در سطوح مختلف است و از این بیم دارند که روابط خود را با کشورهای عربی به ویژه عربستان از دست دهند.
به گزارش الریاض، کسی که تاریخ قطر را از زمان استقلال خود در دهه هفتاد سده گذشته دنبال کرده باشد، به خوبی از داستان کودتا و شکاف در حکومت این کشور آگاه است. داستان کودتا علیه خانواده احمد بن علی آل ثانی به خلیفه بن حمد پدر بزرگ تمیم باز میگردد؛ شخصی که در 22 نوامبر 1972 کودتا کرد و از آن زمان تا کنون حکومت به خانواده احمد بن علی نرسیده است. خانواده بن علی در واقع این نامه را به بن سلمان فرستادند.
بنا بر این گزارش، هیچ حکومت مدرنی در دنیا وجود ندارد که برای رسیدن به مسند قدرت و حکومت مانند قطر غرق فریب و خیانت باشد؛ کشوری که عمر سیاسی آن به عنوان یک کشور مستقل به بیش از 46 سال نمیرسد و مساحت آن حدودا 11 هزار کیلومتر است و تعداد ساکنان آن به بیش از 2 میلیون نفر نمیرسد. در میان آنان نیز هزاران هندی و پاکستانی حضور دارند.
الریاض کودتاهایی که در قطر رخ داده را به شرح ذیل میداند:
کودتای نخست
پس از اینکه حکومت قطر در 3 نوامبر 1971 تأسیس شد در آن زمان احمد بن علی حکومت را در دست داشت. در 22 فوریه 1972 خلیفه بن حمد بن علی، پسر عموی احمدبن علی-نخستین حاکم قطر بعد از استقلال- دست به کودتا زد و حکومت را از وی گرفت.
ذهن توطئه گرانه خلیفة بن حمد آل ثانی حکومت پسر عموی خود را در آن کودتا سرنگون کرد. پس از آن که قطر در سال 1971 از انگلستان استقلال یافت، تحت حکومت الشیخ أحمد بن علی آل ثانی بود که با کودتی نظامی پسر عمویش یعنی الشیخ خلیفة بن حمد آل ثانی سرنگون شد و خلیفه نیز پس از اینکه پستهای کلیدی را به فرزندان خود داد، حکمت خود را استحکام بخشید ولی نمیدانست که از پسرش یعنی «حمد» ضربه خواهد خورد.
کودتای دوم
در سال 1995 حمد بن خلیفه علیه پدر خود و با تحریک «موزه المسند» همسر خود کودتای نرم انجام داد و توانست زمام قدرت را به دست گیرد و اجازه نداد که پدرش تا چند سال به قطر باز گردد تا اینکه سال 2004 به این کشور بازگشت.
کودتای سوم
فهد بن حمد-پسر بزرگ حمد بن خلیفه آل ثانی- در سال 1996 حکومت را از دست موزه المسند همسر پدرش گرفت و انتقام پدربزرگ خود را از این زن گرفت؛ شخصی که رهبری کودتای حمد علیه پدرش را بر عهده داشت، ولی راه به جایی نبرد و به خارج از قطر تبعید شد.
کودتای چهارم
موزه المسند توانست «مشعل و فهد» پسران بزرگ حمد که از همسر سابقش بودند را از صحنه دور و وی را قانع کند که آنان را به خارج از قطر تبعید کند. بدین ترتیب توانست ولیعهدی را برای پسران خود یعنی «جاسم و تمیم» حفظ کند.
پس از آن، موزه، جاسم را به ولیعهدی معرفی کرد ولی وی در حضور علنی، خروج وی از سنتها و سخن گفتن با افراد غریبه مخالف نظر مادرش را داشت و از این روی موزه وی را از عرصه قدرت دور کرد.
پس از همه این توطئه ها و خیانتها، حکومت قطر به دست تمیم بن حمد رسید که در آن زمان جوان 23 ساله بود و پس از گذشت سالها با کمک مادر خود موفق شد نزدیکان و افراد مخلص خود را در پستهای مهم و کلیدی حکومت قرار دهد.
کودتای پنجم
در سال 2013 حمد چاره ای نداشت جز اینکه از حکومت اعلام کناره گیری کند و قدرت را به تمیم پسر خود تحویل دهد؛ تمیمی که از طریق مادرخود موزه المسند توانست کودتای نرم را انجام دهد.
پس از این مجموعه کودتاها، خیانتها و توطئه ها انتظار میرود که از طریق سناریوهای زیر قطر شاهد کودتای ششم باشد:
سناریوی نخست
پس از چهار سال حکومت، تمیم نتوانست دوستی به دست آورد و فقط دشمنی همه را به سمت خود جلب کرد. لذا نخستین تهدید که متوجه وی است، از سوی خانواده احمد بن علی است که در پی انتقام هستند؛ زیرا آنان صاحب حق اصلی و قانونی در حکومت قطر هستند؛ خاصه اینکه فرستادن پیام به عربستان و عذرخواهی از سیاستهای تمیم، پیامی مهمی از سوی خانواده بن علی برای کنترل خانواده حمد و پس گرفتن قدرت از آنهاست.
سناریوی دوم
تهدید دیگری که متوجه تمیم است، از سوی حمد بن خلیفه آل ثانی-پدر او- و مشعل پسرش است؛ شخصی که موزه وی را به خاطر تمیم از عرصه قدرت دور کرد. از این روی مشعل در پی انتقام است.
منبع: صراط نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۲۲۷۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرنگونی پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت:ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان" رژیم شکننده پوتین" در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۱۳۱۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901563